آرسان بابا

او در ابتدا کلمه بود...

1390/1/22 10:54
نویسنده : پپو
140 بازدید
اشتراک گذاری
در ابتدا کلمه بود و کلمه نزد خدا بود و کلمه خدا بود...
(انجیل به روایت یوحنا)
 
سلام.
یه مدتیه که شدیدا" دنبال اسم واست می گردم. هی میرم تو سایت ثبت احوال و بهترین نام ها رو از قسمت راهنمای نام گزینی چک می کنم و از بابایی هم نظر میخوام. بابایی زیاد همکاری نمیکنه. یعنی شاید هنوز حضورتو زیاد جدی نگرفته. ولی تو به اندازه یه موجود شناسنامه دار برام موجودیت داری!
 
چیه؟ چرا اینجوری نیگام می کنی؟ خب به نظر من قبل از اینکه یه نفر جسمش شکل بگیره روحش ایجاد می شه و قبل از اینکه روحش بوجود بیاد اسمش ساخته میشه. پس منم اول دلم میخواد اسمتو انتخاب کنم بعد برای بوجود اومدن خودت تلاش کنم.
دیروز رفتم اولین واکسن کزازمو زدم و دومیشو باید یه ماه بعد بزنم و بعدیشو ۶ ماه بعد.
چیکار کنیم دیگه! به بهونه اومدن تو دارم بدنمو یه آب و جاروب می کنم تا وقتی میای دلم واست یه قصر سالم و زیبا باشه و ماهی کوچولوی من راحت و سالم بتونه توی دریای وجودم شنا کنه و قد بکشه.
اینه که خواستن تو توفیق اجباری شده واسه من که یه چکاپ کلی از خودم بکنم. دندونامو ببرم چک کنم و شروع کنم به ایجاد عادت های خوب غذایی و رفتاری و روحی.
هرچی باشه واسه مامان پسر گلی مثل تو که قراره یه فرد مهم و مفید واسه همه باشه باید مادر سالم و با وقار و صبوری باشم.
خدا کنه لیاقتشو داشته باشم.
خلاصه «کلمه» عزیزم! ای تویی که هنوز جات پیش خداست و یه روزی میای تو دل خودم٬ هر روز دعات می کنم. چون همه آرزوهای مادری تو وجود تو و خواهری گلت پرنیان خلاصه شده.
پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آرسان بابا می باشد